ما برگشتیم
سلام دوستای عزیزم خوبید ماهم خوبیم خدارو شکر حالو هوای عیدو خرید شب عید به همه خوش میگذره
ما اومدیم بد از 2 ماه تاخیر با 1 عالمه خبر که هم خوبه هم بد نداشتن خط تلفن خیلی بد انقدر رفتم اومدم زنگ زدم تا خودشون کلافه شدن 2 ماهم هست که اومدیم خونی جدید خدارو شکر خوبه ولی با المیرا اسباب کشی خیلی سخت بود مثل موش تو هر سوراخ میرفت 2 3 بارم این ور اونور افتاد خدا مادر شوهرمو نگه داره خیلی کمک کرد دستش درد نکنه تو خونی جدید به لطف بابایی خوردی زمین از تاپ افتادی خدا بهت رحم کرد که میله نخود تو سرت ولی دهنت پر خون بود بمیرم برات
دوستای عزیزمم همون هفته اول اومدن با المیرا خیلی سخت بود ولی خوش گذشت زیاد
اردلانم تو امتحان نطام مهندسی قبول شد همونی که چشمم اب نمیخورد اخه 1 هفته بشتر نخونده بود خیلی خوشحالم
المیرام بلا تر داره میشه کم کم همه چیزو میفهمه بشین پاشو نکون بیار همرو حرفم دار میزنه جملاتش زیاده بابا .مامان .دد. به به .ممه .جی جی. دایی. دالی .پا .دست .ابرو .1 2 3 .نی نی. که به بچم خیلی دوست داره .داغ .هر حرفی میزنم دوست داره تکرار کونه از بازی خوشش میاد فلش کارتو خودش میاره و نتیجم داده مکعب هوشو کامل بلده هر کاری میکنی تکرار میکنه
از اتفاقات بد اینه که شوهر عمم فوت کرد 45 سالش بود مریضم نبود رفت سر کار سکته کردماهم 1 هفته مونده بود به جشن عقد داداشم تو تدارکات بودیم که بهم خورد این عمم 20 سال بچه نداشت تاز 5 سال بود که از جایی بچه اورده بودن زندگیشون شیرین شده بود و اسم دخترشم ریحانه گداشتن خیلی سختی کشیده بودن بهمم خیلی وابسته بودن تمام کارای خونه بچه همرو شوهر عمم میکرد برای عمم خیلی داره سخت میگذره نمیدونم خدا بندهاشو چرا اینقدر امتحان میکنه خدا هیچ بچی و بی مامانو بابا نذاره همون داغون شدیم 1 ادم شوخ با اردلانم جور بود خدا بیامورزدش به عمم صبر بده این هفتم چهلمم ماهم میریم شمال
دوستای عزیزم مرسی از کامنتاتون واسه تولد المیرا سر فرصت به همتون سر میزنم بببببوووووووسسسسسس