خونی مامان بزرگی
مامانی بعد از گردشا بابابی مارو گذاشتت لاهیجان رفت سر کار مام تا ١ هفته لاهیجان موندیم روز اخر مادر جون پدر جون اومدن دنبالمون ماهم رفتیم پیش مادر بزرگ من که از اونجا بریم انجا سودا هنگامه بودن
مامان بزرگی الی من
سودا المیرا کوچلو
اینم هنگامه
این بود سفر ما مامانی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی