گردش
الی مامان پنج شنبه از شمال واسمون مهمون اومد عمو مهدی با خاله دل ارا ماهم شمال میریم میریم خونشون عمو مهدی دوست دوران دبیرستان بابایی عمو ناظرم هست که اون کار داشت نیومد شام که خوردیم تصمیم گرفتیم صبح بریم بیرون بابای رفت واسمون حلیم خرید عشق منم مثل هر روز صبح با خنده از خواب پا شد لباس پوشیدیم اومدیم بیرون عمو مهدی گفت بریم جاهای تاریخی قزوین اخه هفتی میراث فرهنگی بود ماهم اولین رفتیم چهل ستون که الان موزه خوشنویسی
چهل ستون
داخل چهل ستون ولی متاسفا بعضی از تصاوریرو ب پاک کرده بودن میراث کهن ما را
ساز فرش
عمو مهدی خاله دل ارا
دخمریی ناز من میخواد را بره
بعد از اونجا رفتیم موزه مردم شناسی حمام قجر
عمو مهدی بعد از نهار رفت بهمون خیلی خوش گذشت مامانی منم مثل همیشه اروم خانم بود
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی