اولین خاطرات
عزیز دلم وقتی فهمیدم تو تو وجودمی ازمایشگاه رفتم وقتی جواب مثبت شنیدم از خوشحالی به بابا جون گفتم با هم جشن گرفتیم چه روزی بودبعد از سونو گرافی فهمیدم ٧ هفتمه
اولین سونوگرافی
دختر نازنینم تمام لحظات با تو بودن شیرین پر خاطرست دورانی که تورو بار دار بودم منو اصلا اذیت نکردی قدیمیامگن بچه که میاد برکتشو میاره تو برکت زندگی ما بودی بعد از 9 ماه انتظار تو اومدی بعد از این که از بیمارستان اومدیم خیلیا اومدن دیدنت ولی بعد از 3 روز زردی گرفتید ما 2تای راهی بیمارستان شدیم
وقتی زردی داشتی
اینم عکسی که تو دستگاه بودی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی