روز جمعه
سلام دوستای گلم مرسی که پیشمون میاید و نظر میزاری روی گل همتونو میبوسم مرسی از محبتاتون
مامانی این واکسنت خیلی منو خودتو اذیت کرد ١ شبانه روز تب کردی ولی خدارو شکر خوب شدی گلم از شیظونیات بگم سر سفری ناهار با قاشق محکم ردی ١ بشقاب شکستی فدای سرت کم کم با لق لق میشینی عزیزم ٥ شنبه شام مامان رادوین جون خاله رومینا شام خونمون بودن خوش گذشت با کلی فکر که فردا بریم کجا از تهران گری شمال گردی اخر شد جاده زرشک قزوین واسه نهارم کلی تصمیم از ابگوشت که خنده منو خاله رومینا شده بود تصمیم به جوجه شد صبح با زنگ خاله رومینا حرکت کردیم خیلی خوش گذشت ولی با شما کوچولو ها خیلی سخته من دوست داشتم برم شمال خیلی وقتم هست نرفتم ولی چون هوا خیلی گرمه به خاطردخمریم نمیرم نهار که خوردیم رفتیم اسمال مشتی بستنی بعدم مداعن رادوین مامانشو باباش بردن خونه مادر جونش گذاشتن اونجا راحت تر بود روز خوبی بود واسه هفته بعدم برنامه ریزی کردیم ببینیم چی میشه خیلی عکس گرفتیم خاله مهسا خاله رادوینم بودن
خراب کاری
اولین نشستن قربونت بشم
شب مهمونی المیرا رادوین
یکی خواب یکی در حال گریه
تو این عکسا رادوین خوابه
اینم اخر 1سفر کوچیک خیلی خوش گذشت