المیراالمیرا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره

شیرینی زندگی

پاییز

1392/7/1 21:05
نویسنده : مامان سونیا
421 بازدید
اشتراک گذاری

باز امد بوی ماه مدرسه امروز 1 مهر  یادش بخیر بچه بودیم میرفتیم مدرسه  ولی خب فرق زیاد داشت  مدرسه رفتن ما با الان تابستون تمام شد مثل 1 چشم بهم زدن دلمون واسه بیرون رفتن گردش  تنگ میشه ولی خوب پاییز با این که دل گیره من دوسش دارم سال پیش دخمریم 6 ماهش بود تو دل من الانم داره بزرگ میشه و شیطون بلاولی خاطرات این فرشته هارو نمیشه نوشت اینقدر زیبا هست که همرو نمیشه گفت  ما اومدی 1 هفته بیشتر نموندیم  شمال خیلی خیلی روطوبت داشت و از خونه بدون ماشین نمیشد رفت بیرون بابایم نبود مارو ببره بیرون خوش نمیگذشت مادر جون [مادر شوهری ] خیلی خسته شد عمه معصومم اومد بود مامانی منم شیطونی زیاد کرد دگه کاری نبود نکونه همی خونرو بخاطرش جمع کردیم  چند بارم محکم خورد زمین اگه نازشو میکشیدم خیلی گریه میکرد ولی نمیکشیدم خودش پا میشد خوش گذشت روز اخرم شام خونی دل ارا جون و عمو مهدی بودیم که اون جارو هم بخاطر دخمری جمع کردیم دگه نمیشه 1 جا بخوابی و ساکت باشی گذشت اون زمان اخر شب را افتادیم خاله مهسا خیلی دل تنگمون بود همش اس میداد که بیاید ما هم اومدیم بگم از دخمری تو دارو خوردن خیلی اذیت میکنی نمیدونم چی باید بکنم شبام ١ سر داری شیر میخوری دیروزم از یخچال شیشه ابلیمورو برداشتی شکستی این بار حوصله عکس زیاد نداشتم کم عکس گرفتم

 

 

 

 

 

فرشته مامان  مامانی همیشه عاشقته 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (15)

شهرزاد
2 مهر 92 9:49
رسیدن به خیر
سالم باشن شیطونیای بدترم بکنن عیب نداره
عکسا خوشگل بود مرسی عزیزم


شما کجای عزیزم
مامان ایلیا
2 مهر 92 12:38
ای جانم عزیز خاله مامانتو اذییت نکن خوشگل خانم


باشه سعی میکنم ولی نمیشه
رومینا
2 مهر 92 19:17
واییییییی چه شیطون بلایی شده المیرا جوجووووووووووووووووو


اره نگو
مهسا مامان نورا
2 مهر 92 22:33
پاییزتون مبارک
شیما مامان شاهین کوچولو
2 مهر 92 23:36
عزیززززززززززززم بلا شدیا خوشگل خانوم، داری کم کم آتیش میسوزونی




اره خاله جون کم کم


خاله جون اگه اومدی مارو دیدی ما میایم پیش شما نطرمون ثبت نمیه ناراحتیم عکسا20 عالی
مینا ( دلنوشته هایی برای دلبندم )
3 مهر 92 10:30
سلام سونیا جوووووووووووون رسیدن بخیر خوش گذشت ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
المیرا جونو ببوسسسسسسسسسسسسسس


مرسی بد نبود جای شما خالی
ازاده
3 مهر 92 14:09
خوشحالم که میبینم برگشتی و پست جدید گذاشتی.دلمون براتون تنگ شده بود


مرسی عزیزم
شیما مامان شاهین کوچولو
3 مهر 92 20:46
سونیا جون مرسی عزیزم بهمون سر زدی نظراتت همه اومده بود>>> همشون ثبت شده بود. مرسی

خواهش عزیزم
مامان كياراد
5 مهر 92 6:57
دختر ناز نازي ماماني را اذيت نكن ...فقط توي كارهاش كمكش كن...

مرسی خاله جون
شکوفه
6 مهر 92 18:33
سلام عزیزم.خوبین؟
جوجو چطوره؟
یه چند روزیه که نمیدونم چرا نمیتونم وارد وبلاگم بشم.کلا بلاگفا مشکل داره.الانم یه لحظه کاملا اتفاقی باز شد دیدم کامنت گذاشتی.دوباره قطع شد.
راستش فرصت نمیشه پیگیری کنم که از چیه.
ولی یه وب تو نینی وبلاگ ثبت کردم.با همین آدرسم.
شاید دیگه تو اون وب ادامه بدم.اگه نتونم آپ کنم توی اون وب پست میذارم.
آدرسش اینه
manoniniham.niniweblog.com
صبر میکنم ببینم چطور میشه.
فعلا که ضد حال من شده این بلاگفای لعنتی.
المیرا رواینجوریببوس


ناراحت نباش حل میشه
شکوفه
10 مهر 92 1:19
سلام عزیزم.خوبین؟
خدا رو شکر دو سه روزیه که بلاگفا مشکل نداره و میتونم وارد وبم بشم.
چه خبرا؟جوجو خوبه؟


مرسی عزیزم میام پیشتون
مامان ساتیار
11 مهر 92 8:10
المیراجون به مامان جون بگو هنوز اول شیطونی هامه..


اره خاله جون
رومینا
11 مهر 92 9:45
مامان المیرا جوجو چرا نمیای اپ کنی پس کجایی ما دلمون برای المیرا جوجو تنگ شده هااااااااااااااااااااااااااااااااااااا


میا خاله جون وقت کم میارم
انسیه
11 مهر 92 15:46
چه عجب خاله جون...خوش باشین


مرسی عزیزم کم میای پیش ما مامانی
مامان هلیا
18 آذر 92 21:26
وااااااااااااای چه دخمل شیطون بلااایی ماشالا[ماچ مرسی عزیزم من حالا شمارو چه جوری پیدا کنم