این روزها
سلام دخملی من هر روزداری شیرین ترو خوردنی تر میشی داره کم کم شیطونیات میزنه بیرون اشکال نداره باید شیطونی کن تا بزرگ بشی مامانی از این روزا بگم صبح ساعت ٨.٣٠ پا میشی مامانی میخواد بخوابه نمیزاری پاتو محکم میزنی به تشک تخت مامانیم دگه پا میشه ولی بد از این که بازی میکنی شیر میخوری میگیری ساعت ١٠.٣٠ میخوابی باز پا میشی تا غروب که بابا جونی میاد باهات بازیی میکنه حسابی ١ روزایم با کالسکه میریم بیرون بیرونم خیلی دوست داری برگشتنیم میخوابی ١ شنبه رفتیم رزن همدان عروسی بابایی نیومد میخواست واسه نظارت درس بخونه بد نبود ولی خیلی خسته کننده بود اخرم عروسو ندیدیم از گرما با اقا جون اینا اومدیم خونه .. امروز رفتی زیر میز عسلی میخواستی زرافرو بند...
نویسنده :
مامان سونیا
0:18